سجع
در لغت به معنای آواز کبوتر است.اصطلاحا به کلمه هایی کفته میشود که در پایان جمله ها
می آید و از نظر آهنگ و حروف یا حرف آخر یکسان هستند.
سجع در نثر وجود دارد و نثری که دارای سجع باشد,مسجع میگویند.
1-مثال:مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید.
کلمه های مشخص شده مسجع هستند
کنایه
یعنی پوشیده سخن گفتن درباره امری.
کنایه سخنی است که دو مفهوم دور و نزدیک دارد و مقصود گوینده,معنای دور آن است
1-مثال:تاج بر سر کس نهادن ((کنایه از گرامی بزرگ داشتن))
2-فلانی دستش کج است ((کنایه از سارق و دزد بودن))
3-فلانی سرسنگین شده((کنایه از بی اعتنایی و بی توجهی))
جناس
هر گاه در شعر یا نثر کلماتی آورده شود که دارای حروف مشترک و هم جنس باشند به
آن جناس میگویند.
1-مثال:پشته ای خار همی برد به پشت
پشت و پشته با هم جناس هستند
تلمیح
در لغت یعنی به گوشه چشم اشاره کردن.در اصطلاح ادبیات هر گاه شاعر یا نویسنده
برای زیبایی سخن خود به اشاره غیر مستقیم به آیات,روایات,داستان و یا حوادث تاریخی اشاره کند تلمیح میگویند.
1-مثال:چون خلیل از شعله گل چیدن خوش است
اشاره به داستان به آتش افکندن حضرت ابراهیم و سرد شدن آتش بر او
2-بگو کو خدایی است یکتا و فرد اشاره به آیه قل هو الله احد
تضاد
آوردن دو کلمه متضاد در شعر یا نثر
1-مثال:صبح صادق, قدرت کاذب شکست
صادق و کاذب متضاد هستند